معنی بدبوی پرخاصیت
حل جدول
سیر
سیگار بدبوی قدیمی
اشنو
بدبوی پر خاصیت
سیر
بد بوی پرخاصیت
سیر
بد بوی پرخاصیت، طعنه زن پیاز، واحد وزن، مقابل گرسنه
سیر
سیر
بد بوی پرخاصیت
بد بوی پرخاصیت، طعنه زن پیاز، واحد وزن، مقابل گرسنه
لغت نامه دهخدا
پرخاصیت. [پ ُ ی َ] (ص مرکب) که خاصیت بسیار دارد. مفید. سودمند.
بدبوی
بدبوی. [ب َ] (ص مرکب) آنچه بوی بد دهد. متعفن. گندیده. بویناک. مقابل خوشبوی و معطر. (فرهنگ فارسی معین). عفن. کریه الرایحه. گنده. (یادداشت مؤلف). مُنْتُن، مِنْتین، بدبوی. (منتهی الارب). و رجوع به بدبو شود.
پرخاصیتی
پرخاصیتی. [پ ُ ی َ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی پرخاصیت.
فرهنگ عمید
دارای خاصیت بسیار، آنچه اثر و فایدۀ بسیار دارد،
فرهنگ فارسی هوشیار
واژه پیشنهادی
آش غلغل
فرهنگ معین
متعفن، زن بدبوی،
معادل ابجد
1327